روزی حکیم پیری در راه مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی او را پرسید. مرد پاسخ داد: ای حکیم در راه که میآمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. توقع و انتظار چنین رفتاری را از او نداشتم. حکیم گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است... آیا چنین رفتاری ناراحت کننده نیست؟ حکیم دانا پرسید: اگر در راه کسی را میدیدی که به زمین افتاده و از درد به خود میپیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده میشدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمیشدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمیشود. حکیم دانا پرسی...